این کتاب، دیوان اشعار محمدقلی سلیم تهرانی با مقدمه و تصحیح محمد قهرمان است. محمد قهرمان درباره ی این کتاب چنین نوشته است:
سالها بود که قصد داشتم تصحيح تازهاى از ديوان سليم تهرانى به عمل آورم، ولى در دست نبودن نسخههاى متعدّد ديوان او، کار را دشوار مىکرد.
سه چهار سال پيش آگاه شدم که طبيب فرزانه و ادب دوست شهر ما، شادروان دکتر على شاملو که از دودمان حسن خان و عبّاسقلى خان شاملو - فرمانروايان بزرگ خراسان در عهد صفويّه - هستند، نسخهاى خطّى از ديوان سليم در اختيار دارند. چون از تصميم من خبردار شدند، با بزرگوارى اجازه دادند تا عکسى از آن براى خود تهيّه کنم. اين نسخه با وجود آنکه در بخش غزلها بسيار ناقص است، ولى تقريباً همه قصايد و قطعات و بخش اعظم مثنوىهاى شاعر را شامل است.
سليم تهرانى، پس از صائب و کليم، يکى از بهترين گويندگان طرز نو، مشهور به سبک هندى است. نام او محمّدقلى، از طايفه شاملو و از قريه طرشت تهران بوده است.
غزلی از سلیم تهرانی :
در گلستان جهان، هر مرغ نالان خود است
هر گلی درماندۀ حال پریشان خود است
آسمان را خوش نمیآید، غم ما را مخور
هر که با ما دوست گردد، دشمن جان خود است
نیست از روی طرب چون موج میخندیدنم
خندهام چون غنچه بر چاک گریبان خود است
پادشاهان را اگر باشد غروری، دور نیست
هر که را موری برد فرمان، سلیمان خود است
این کتاب، دیوان اشعار محمدقلی سلیم تهرانی با مقدمه و تصحیح محمد قهرمان است. محمد قهرمان درباره ی این کتاب چنین نوشته است:
سالها بود که قصد داشتم تصحيح تازهاى از ديوان سليم تهرانى به عمل آورم، ولى در دست نبودن نسخههاى متعدّد ديوان او، کار را دشوار مىکرد.
سه چهار سال پيش آگاه شدم که طبيب فرزانه و ادب دوست شهر ما، شادروان دکتر على شاملو که از دودمان حسن خان و عبّاسقلى خان شاملو - فرمانروايان بزرگ خراسان در عهد صفويّه - هستند، نسخهاى خطّى از ديوان سليم در اختيار دارند. چون از تصميم من خبردار شدند، با بزرگوارى اجازه دادند تا عکسى از آن براى خود تهيّه کنم. اين نسخه با وجود آنکه در بخش غزلها بسيار ناقص است، ولى تقريباً همه قصايد و قطعات و بخش اعظم مثنوىهاى شاعر را شامل است.
سليم تهرانى، پس از صائب و کليم، يکى از بهترين گويندگان طرز نو، مشهور به سبک هندى است. نام او محمّدقلى، از طايفه شاملو و از قريه طرشت تهران بوده است.
غزلی از سلیم تهرانی :
در گلستان جهان، هر مرغ نالان خود است
هر گلی درماندۀ حال پریشان خود است
آسمان را خوش نمیآید، غم ما را مخور
هر که با ما دوست گردد، دشمن جان خود است
نیست از روی طرب چون موج میخندیدنم
خندهام چون غنچه بر چاک گریبان خود است
پادشاهان را اگر باشد غروری، دور نیست
هر که را موری برد فرمان، سلیمان خود است