جبران خلیل جبران به مفهوم متعارف کلمه زاده نشد و به مفهوم متعارف کلمه هم نمرد. او همچون شازده کوچولوی دو سنت اگزوپری، بین پگاهِ دل انگیزِ ۶ ژانویه ۱۸۸۳ و غروبِ غمانگیزِ ۱۰ آوریلِ ۱۹۳۱ از زمین زیبای ما دیدار کرد و هنگامی که ترکمان میکرد زندگی ما را ژرفتر و زیباتر ساخته بود. خلیل جبران شاعر مردم بود و میخواست آدمها را با ریشههاشان آشنا کند. مخاطب اصلی پیام او دلهای ماست. بنابراین، گوش جان را باز کنیم و به پرنیان کلامِ پیامآور حقیقت و زیبایی بسپاریم. زبان او رنگ و جلوهای آسمانی دارد. سپید است، همچون بال برفی فرشتگان، نرم و دلانگیز است، همچون رقص پرشورِ کلمات در رنگینکمانِ زبان فرشتگان. اوایل قرن بیستم بود که در میان هیاهو و آشفتهبازار پول و باروت و زمختی احساس، کتابی چاپ شد که بیدرنگ بر تاقچهی دل میلیونها انسان در سراسر جهان نشست. کتابی که ترجمان دلِ دریایی و احساس بیپیرایهی جوانی بود که بعدها نامش بر سر زبان اهالی دل و شور و شیدایی افتاد. عنوان کتاب، پیامبر بود و نام آن جوانِ محجوب و نازنین، جبران خلیل جبران؛
جبران خلیل جبران به مفهوم متعارف کلمه زاده نشد و به مفهوم متعارف کلمه هم نمرد. او همچون شازده کوچولوی دو سنت اگزوپری، بین پگاهِ دل انگیزِ ۶ ژانویه ۱۸۸۳ و غروبِ غمانگیزِ ۱۰ آوریلِ ۱۹۳۱ از زمین زیبای ما دیدار کرد و هنگامی که ترکمان میکرد زندگی ما را ژرفتر و زیباتر ساخته بود. خلیل جبران شاعر مردم بود و میخواست آدمها را با ریشههاشان آشنا کند. مخاطب اصلی پیام او دلهای ماست. بنابراین، گوش جان را باز کنیم و به پرنیان کلامِ پیامآور حقیقت و زیبایی بسپاریم. زبان او رنگ و جلوهای آسمانی دارد. سپید است، همچون بال برفی فرشتگان، نرم و دلانگیز است، همچون رقص پرشورِ کلمات در رنگینکمانِ زبان فرشتگان. اوایل قرن بیستم بود که در میان هیاهو و آشفتهبازار پول و باروت و زمختی احساس، کتابی چاپ شد که بیدرنگ بر تاقچهی دل میلیونها انسان در سراسر جهان نشست. کتابی که ترجمان دلِ دریایی و احساس بیپیرایهی جوانی بود که بعدها نامش بر سر زبان اهالی دل و شور و شیدایی افتاد. عنوان کتاب، پیامبر بود و نام آن جوانِ محجوب و نازنین، جبران خلیل جبران؛