اگر یادت رفته، آقای عزیز، بگذار یادت بیندازم: من زنت هستم. میدانم که زمانی از این بابت خوشحال بودی ولی حالا شده اسباب ناراحتیات. میدانم خودت را به آن راه میزنی انگار که وجود ندارم، و هیچوقت هم وجود نداشتهام، چون که نمیخواهی وجههات جلو آدمهای باکلاسی که باهاشان نشست و برخاست میکنی خراب شود. میدانم زندگی معمولی در نظرت احمقانه است، اینکه محبور باشی سر وقت برای شام به خانه بیایی...
«از متن کتاب»
دومنیکو استارنونه، نویسندهی سرشناسی ایتالیایی، حالا به لطف ترجمهی انگلیسی بندها به قلم جومپا لاهیری به شهرتی جهانی رسیده است.
استارنونه در سیزدهمین رمانش، بندها، از زندگی مشتر واندا و آلدو مینویسند که مثل باقی زندگیهای مشترک سختیها، تنشها و ملالهای خودش را داشته.
حالا پس از چند دهه، زخمهای گذشته انگار بهبود یافته و این زوج جان سالم به درد بردهاند. اما اگر از نزدیکتر نگاه کنیم شاید ترکهایی را ببینیم که ما را یاد چینیهای بندزده بیندازد...
اگر یادت رفته، آقای عزیز، بگذار یادت بیندازم: من زنت هستم. میدانم که زمانی از این بابت خوشحال بودی ولی حالا شده اسباب ناراحتیات. میدانم خودت را به آن راه میزنی انگار که وجود ندارم، و هیچوقت هم وجود نداشتهام، چون که نمیخواهی وجههات جلو آدمهای باکلاسی که باهاشان نشست و برخاست میکنی خراب شود. میدانم زندگی معمولی در نظرت احمقانه است، اینکه محبور باشی سر وقت برای شام به خانه بیایی...
«از متن کتاب»
دومنیکو استارنونه، نویسندهی سرشناسی ایتالیایی، حالا به لطف ترجمهی انگلیسی بندها به قلم جومپا لاهیری به شهرتی جهانی رسیده است.
استارنونه در سیزدهمین رمانش، بندها، از زندگی مشتر واندا و آلدو مینویسند که مثل باقی زندگیهای مشترک سختیها، تنشها و ملالهای خودش را داشته.
حالا پس از چند دهه، زخمهای گذشته انگار بهبود یافته و این زوج جان سالم به درد بردهاند. اما اگر از نزدیکتر نگاه کنیم شاید ترکهایی را ببینیم که ما را یاد چینیهای بندزده بیندازد...