آرتور میلر:
واژه «اقتباس» برای من مفهوم ناخوشایندی دارد. ظاهراً به این معنیاست که نویسندهای خطر جابهجا کردن ساختار کاری را بپذیرد و یا بدتر از آن عناصری را بدون اجازه نویسنده اصلی حذف کند و یا تغییر دهد. بیشتر اوقات، اقتباس زمانی اتفاق میافتد که نویسندهای توان خلق اثری را ندارد و یا بهانهایاست برای ننوشتن. از آن جایی که من هنوز گرفتار چنین مخمصهای نشدهام، گمان میکنم باید درباره اینکه چه چیز باعث شد که من روی نمایشنامه دشمن مردم کار کنم و چرا این کار را کردم، توضیح دهم. ایبسن دارای ویژگی خاصیاست که کمتر نویسنده جدی میتواند آن را نادیده بگیرد... او عصاره کاملی از توانایی، مقاومت و دارای اعتقادی تمام و کمال است که سعی بر این دارد اینها را بگوید و میخواهد تماشاگر نیز آنها را بشنود... در سالهای اخیر اجراهایی که از آثار ایبسن انجام میشد چهره او را کمی مخدوش کرده بود که این موضوع میتوانست لطماتی را به تئاتر وارد کند. از این رو من تصمیم گرفتم روی دشمن مردم کار کنم زیرا همیشه علاقه شخصی داشتم که نشان دهم آثار ایبسن واقعاً شایسته تئاتر امروز ما هستند، قدیمی نیستند و کسانی که او را محکوم میکنند، دراصل تئاتر و همه نمایشنامهنویسان را محکوم میکنند و با این کارشان در مسیر بیمقصد ابتذال و هدر دادن استعدادهای نمایشیمان افتادهاند. همچنین امیدوار بودم بتوانم از این ایده که نمایشنامهنویس باید با ذهن و قلبش فکر کند حمایت کنم. این یک ضرورت است که مردم بفهمند صحنه جایی برای ارائه ایدهها، نظریهها و بحث در باب تقدیر بشریت است. یکی از اساتید چنین بحثهایی هنریک ایبسن است و من مسلم دانستم تا یک بار دیگر آن را یادآور شوم.
آرتور میلر:
واژه «اقتباس» برای من مفهوم ناخوشایندی دارد. ظاهراً به این معنیاست که نویسندهای خطر جابهجا کردن ساختار کاری را بپذیرد و یا بدتر از آن عناصری را بدون اجازه نویسنده اصلی حذف کند و یا تغییر دهد. بیشتر اوقات، اقتباس زمانی اتفاق میافتد که نویسندهای توان خلق اثری را ندارد و یا بهانهایاست برای ننوشتن. از آن جایی که من هنوز گرفتار چنین مخمصهای نشدهام، گمان میکنم باید درباره اینکه چه چیز باعث شد که من روی نمایشنامه دشمن مردم کار کنم و چرا این کار را کردم، توضیح دهم. ایبسن دارای ویژگی خاصیاست که کمتر نویسنده جدی میتواند آن را نادیده بگیرد... او عصاره کاملی از توانایی، مقاومت و دارای اعتقادی تمام و کمال است که سعی بر این دارد اینها را بگوید و میخواهد تماشاگر نیز آنها را بشنود... در سالهای اخیر اجراهایی که از آثار ایبسن انجام میشد چهره او را کمی مخدوش کرده بود که این موضوع میتوانست لطماتی را به تئاتر وارد کند. از این رو من تصمیم گرفتم روی دشمن مردم کار کنم زیرا همیشه علاقه شخصی داشتم که نشان دهم آثار ایبسن واقعاً شایسته تئاتر امروز ما هستند، قدیمی نیستند و کسانی که او را محکوم میکنند، دراصل تئاتر و همه نمایشنامهنویسان را محکوم میکنند و با این کارشان در مسیر بیمقصد ابتذال و هدر دادن استعدادهای نمایشیمان افتادهاند. همچنین امیدوار بودم بتوانم از این ایده که نمایشنامهنویس باید با ذهن و قلبش فکر کند حمایت کنم. این یک ضرورت است که مردم بفهمند صحنه جایی برای ارائه ایدهها، نظریهها و بحث در باب تقدیر بشریت است. یکی از اساتید چنین بحثهایی هنریک ایبسن است و من مسلم دانستم تا یک بار دیگر آن را یادآور شوم.