Read Anywhere and on Any Device!

Subscribe to Read | $0.00

Join today and start reading your favorite books for Free!

Read Anywhere and on Any Device!

  • Download on iOS
  • Download on Android
  • Download on iOS

گشت و گذاری با مارتين اسکورسيزی در سينمای آمريکا

گشت و گذاری با مارتين اسکورسيزی در سينمای آمريکا

مازیار اسلامی
0/5 ( ratings)
در سال ۱۹۹۴ اسکورسيزی از سوی موسسه فيلم بريتانيا دعوت شد که به مناسبت بزرگداشت صد سالگی سينما، فيلمی درباره سينمای آمريکا بسازد. کتاب گشت و گذاری با مارتين اسکورسيزی در سينمای آمريکا که اخيرا با ترجمه مازيار اسلامی از سوی نشر اختران منتشر شده، در واقع متن مکتوب همان فيلم مستند اسکورسيزی است که در سال ۱۹۹۷ توسط انتشارات فيبراند فيبر منتشر شد.

آنچه در نگاه اول چشمگير و غافلگير کننده به نظر می رسد، کيفيت چاپ و ارائه کتاب است که با کاغذ گلاسه و به شکل نفيسی عرضه شده است. از طراحی جلد زيبا و هوشمندانه آن که تصوير دو گانگستر را درون شمايل خالی يک گانگستر ديگر بر زمينه ای سياه نشان می دهد، گرفته تا شيوه صفحه آرايی، حروف چينی و ترکيب بندی تصاوير و مهم تر از همه عکس های سياه و سفيد فيلم های کلاسيک آمريکايی است که با کيفيت و وضوح بسيار بالايی به چاپ رسيده اند و می توان گفت که انتشار کتابی با اين کيفيت و ظاهر تاکنون در مجموعه کتاب های سينمايی منتشر شده در ايران کم سابقه بوده است.

کتاب اسکورسيزی در عين مرور فشرده و گذرای سينمای آمريکا از آغاز پيدايش سينما تا اواخر دهه شصت، جنبه هايی اتوبيوگرافيکال دارد و اسکورسيزی، جا به جا در ميان تحليل هايش از سبک ها، ژانرها و جريان های مختلف سينمايی آمريکا، به نحوه آشنايی و افسون زدگی اش در برابر فيلم های کلاسيک آمريکايی اشاره می کند.
اسکورسيزی، بيشتر از عشقش به سينمايی که دوست دارد و فيلم هايی که در کودکی يا جوانی ديده است حرف می زند. همينطور از سينماگرانی که نامشان در فرهنگ های سينمايی يا کتاب های مربوط به تاريخ سينمای آمريکا کمتر آمده و يا به آنها بی اعتنايی شده است، کسانی چون: آلن دوان، ساموئل فولر، دلمر ديوز، آبراهام پولانسکی، فيل کارلسن، بايرون هاسکين و ژاک تورنور.
اسکورسيزی از کشف فيلمهايی می گويد که به نظر او الهام بخش تر و معتبرتر از فيلم های شناخته شده و معروفی بودند که مورد توجه منتقدان و محققان سينمايی بودند. آثاری که به قول خود او روياهايش را رنگين کرده اند و دريافت او و زندگی اش را دگرگون ساخته اند. فيلم هايی که او را برانگيختند تا فيلمساز شود.

«کارگردان تک رو»
کتاب اسکورسيزی در پنج فصل است. در فصل اول توضيح می دهد که چگونه در دوره هايی از تاريخ سينما؛ هاليوود، خلاقيت، شعور و سليقه شخصی کارگردان ها را ناديده می گرفت و در نهايت فيلمی ساخته می شد که صرفا بر اساس نظر صاحبان سرمايه و ذائقه تماشاگر بود و فيلمساز را از بيان شخصی دور می ساخت.
در اين سيستم اگر فيلمسازی می خواست تک رو باشد و نگاه ويژه اش را که منطبق با نگاه استوديوها نبود حفظ کند و از انقياد سرپيچی نمايد، بايد بهای سنگينی به خاطر آن می پرداخت. در اين مورد اسکورسيزی از اريک فون اشتروهايم و باستر کيتون نام می برد که با آنکه آدمهای مستقل و بی قيد و بندی بودند، تحت سلطه تهيه کنندگان درآمدند و نبوغشان ته کشيد.

«کارگردان داستان سرا»
در فصل دوم، اسکورسيزی به اهميت داستان و قصه پردازی در سينمای هاليوود توجه کرده و از رائول والش نقل می کند که می گفت: « اگر داستانی نداشته باشيد در واقع هيچ چيز نداريد.»
به نظر اسکورسيزی برای فيلمساز هاليوودی، داستان سرايی، سرگرمی سازی و قصه پردازی بيشتر از نمايش واقعيت و مستند سازی اهميت داشته است. به همين دليل او در قالب ژانرهای مرسوم و متداول عمل کرده و قواعد، کليشه ها و فرمول های آن را پذيرفته است. اما فيلمسازان خلاق به زعم اسکورسيزی هرگز محدود به ژانرها و قواعد آن نبوده اند و همواره مرزهای آن را گسترش داده اند.
برای اسکورسيزی، جذاب ترين ژانرهای سينمای کلاسيک، ژانرهای بومی اند، يعنی ژانرهايی مثل وسترن، گنگستری و موزيکال که در سينمای آمريکا متولد شدند و در آنجا باليدند. خود می گويد: «اين ژانرها مرا به ياد موسيقی جاز می اندازند، آنها وارياسيون هايی لايتناهی و به شکلی فزاينده پيچيده را ميسر کردند و گاهی هم وارياسيون هايی نا به هنجار را.»
اسکورسيزی در وسترن های آنتونی مان و جان فورد رگه هايی از روان شناسی فرويد و رمان های روانکاوانه داستايفسکی را می بيند.
به اعتقاد او، باد باتيچر، گوهرعريان سينمای وسترن را کشف کرد، اما اين آرتورپن بود که در دهه پنجاه با تيرانداز چپ دست، اسطوره وسترن را زير سوال برد.

«کارگردان توهم ساز»
در فصل سوم، اسکورسيزی به دوران اوليه شکل گيری سينما برگشته و از تحول بيانی سينما و تبديل آن به يک زبان نو که عناصر گرامری خاص خود را داشت، سخن می گويد. اين که فيلم آمريکايی در ۱۹۱۵ با تولد يک ملت گريفيث متولد می شود. کسی که ابداع بسياری از تمهيدات و تکنيک های سينمايی را به او نسبت می دهند و ليليان گيش او را پدر فيلم خوانده است.
بخش مهمی از اين فصل به گريفيث و ديگر پيشگامان اوليه سينما مثل سيسيل ب دوميل، مورنائو و بورزيجی اختصاص دارد.
او نشان می دهد که چگونه فيلمسازان اوليه و کلاسيک سينمای آمريکا با کشف امکانات و قابليت های بيانی سينما، به روياهاو ذهنيات شاعرانه و خيال پردازانه خود عينيت بخشيدند: «ما همه بچه های ديويد وارک گريفيث و استنلی کوبريک هستيم.»

«کارگردان قاچاقچی»
فيلم های رده ب هيچ گاه در تاريخ سينما جدی گرفته نشد و در تحليل ها و بررسی های سينمايی آن گونه که می بايست، به حساب نيامد. در فصل چهارم، اسکورسيزی با تمرکز بر روی کارهای ژاک تورنور که عموما در رده فيلم های ب قرارگرفته، برآن است تا نشان دهد که اين گونه فيلم ها به دليل بودجه اندک، نظارت کمتری از سوی تهيه کننده هنگام ساخت آنها صورت می گرفت و بنابراين غالبا آزادتر و امکان تجربه و نوآوری در آنها بيشتر بود.
اسکورسيزی برای معرفی اين فيلمسازان از لفظ "قاچاقچی" استفاده می کند چرا که به نظر او آنها به يک معنا قاچاقچی شدند، کلک می زدند و يک جورهايی از زير بار محدوديت ها می گريختند.
اين فيلم ها دنيای تاريک و مرموزی بودند که احساس نا امنی ، اضطراب و دلهره را منتقل می کردند. برخی از اين فيلم سازان مثل ماکس افولس و فريتز لانگ که از شر فاشيسم گريخته و به آمريکا مهاجرت کردند، کاشف اين قلمروهای تازه و تاريک بودند.
در اين فصل اسکورسيزی دوباره به فيلم نوآر رجوع کرده و سعی می کند با کند و کاو در آثار فيلمسازانی چون لانگ، دلمر ديوز، رابرت آلدريچ و ساموئل فولر جنبه های آسيب پذير و سياه زندگی شهری آمريکايی را آشکار کند. به نظر او فيلم نوآر بيشتر سبکی آميخته از رئاليسم و اکسپرسيونيسم بود تا يک ژانر سينمايی مثل ژانر گنگستری.

«کارگردان شمايل شکن»
در فصل پنجم نيز اسکورسيزی از فيلمسازانی می گويد که به قواعد زيبايی شناختی مسلط هاليوود حمله کرده و به دنبال نوآوری و ايجاد تحول در فرم سينما بوده اند. آنها شورشيانی بودند که با سيستم فيلمسازی هاليوود مقابله می کردند و فرم های هنری را گسترش می دادند.
در اين ميان اورسون ولز بزرگترين و جوانترين شمايل شکن تاريخ سينما بود. جوانی 25 ساله که با نخستين فيلمش انقلابی در سينما به پا کرد.
کتاب اسکورسيزی با بحث در باره جان کاساوتيس، سينماگر شورشی نيويورکی و درام های روانشناختی اش مثل چهره ها و سايه ها به پايان می رسد. در پايان او توضيح می دهد که چون خود متعلق به فيلمسازان نسل پس از دهه شصت است، نمی تواند از درون آن نسل، کار کسانی را که همراه او فيلم ساختند، مورد قضاوت قرار دهد.

مازياراسلامی، ترجمه ای دقيق و روان از اين کتاب خواندنی ارائه کرده است. تنها نکته ای که تعجب هر خواننده ای را برمی انگيزد، تفاوت عنوان پشت جلد کتاب با عنوان درون کتاب است که با توجه به عنوان انگليسی کتاب A personal Journey with Martin Scorsese through American movies ،عنوان دوم، ترجمه دقيق تری است. کتاب هيچ توضيحی در اين مورد نمی دهد.

- پرویز جاهد
Pages
244
Release
October 24, 1997
ISBN 13
9789647514767

گشت و گذاری با مارتين اسکورسيزی در سينمای آمريکا

مازیار اسلامی
0/5 ( ratings)
در سال ۱۹۹۴ اسکورسيزی از سوی موسسه فيلم بريتانيا دعوت شد که به مناسبت بزرگداشت صد سالگی سينما، فيلمی درباره سينمای آمريکا بسازد. کتاب گشت و گذاری با مارتين اسکورسيزی در سينمای آمريکا که اخيرا با ترجمه مازيار اسلامی از سوی نشر اختران منتشر شده، در واقع متن مکتوب همان فيلم مستند اسکورسيزی است که در سال ۱۹۹۷ توسط انتشارات فيبراند فيبر منتشر شد.

آنچه در نگاه اول چشمگير و غافلگير کننده به نظر می رسد، کيفيت چاپ و ارائه کتاب است که با کاغذ گلاسه و به شکل نفيسی عرضه شده است. از طراحی جلد زيبا و هوشمندانه آن که تصوير دو گانگستر را درون شمايل خالی يک گانگستر ديگر بر زمينه ای سياه نشان می دهد، گرفته تا شيوه صفحه آرايی، حروف چينی و ترکيب بندی تصاوير و مهم تر از همه عکس های سياه و سفيد فيلم های کلاسيک آمريکايی است که با کيفيت و وضوح بسيار بالايی به چاپ رسيده اند و می توان گفت که انتشار کتابی با اين کيفيت و ظاهر تاکنون در مجموعه کتاب های سينمايی منتشر شده در ايران کم سابقه بوده است.

کتاب اسکورسيزی در عين مرور فشرده و گذرای سينمای آمريکا از آغاز پيدايش سينما تا اواخر دهه شصت، جنبه هايی اتوبيوگرافيکال دارد و اسکورسيزی، جا به جا در ميان تحليل هايش از سبک ها، ژانرها و جريان های مختلف سينمايی آمريکا، به نحوه آشنايی و افسون زدگی اش در برابر فيلم های کلاسيک آمريکايی اشاره می کند.
اسکورسيزی، بيشتر از عشقش به سينمايی که دوست دارد و فيلم هايی که در کودکی يا جوانی ديده است حرف می زند. همينطور از سينماگرانی که نامشان در فرهنگ های سينمايی يا کتاب های مربوط به تاريخ سينمای آمريکا کمتر آمده و يا به آنها بی اعتنايی شده است، کسانی چون: آلن دوان، ساموئل فولر، دلمر ديوز، آبراهام پولانسکی، فيل کارلسن، بايرون هاسکين و ژاک تورنور.
اسکورسيزی از کشف فيلمهايی می گويد که به نظر او الهام بخش تر و معتبرتر از فيلم های شناخته شده و معروفی بودند که مورد توجه منتقدان و محققان سينمايی بودند. آثاری که به قول خود او روياهايش را رنگين کرده اند و دريافت او و زندگی اش را دگرگون ساخته اند. فيلم هايی که او را برانگيختند تا فيلمساز شود.

«کارگردان تک رو»
کتاب اسکورسيزی در پنج فصل است. در فصل اول توضيح می دهد که چگونه در دوره هايی از تاريخ سينما؛ هاليوود، خلاقيت، شعور و سليقه شخصی کارگردان ها را ناديده می گرفت و در نهايت فيلمی ساخته می شد که صرفا بر اساس نظر صاحبان سرمايه و ذائقه تماشاگر بود و فيلمساز را از بيان شخصی دور می ساخت.
در اين سيستم اگر فيلمسازی می خواست تک رو باشد و نگاه ويژه اش را که منطبق با نگاه استوديوها نبود حفظ کند و از انقياد سرپيچی نمايد، بايد بهای سنگينی به خاطر آن می پرداخت. در اين مورد اسکورسيزی از اريک فون اشتروهايم و باستر کيتون نام می برد که با آنکه آدمهای مستقل و بی قيد و بندی بودند، تحت سلطه تهيه کنندگان درآمدند و نبوغشان ته کشيد.

«کارگردان داستان سرا»
در فصل دوم، اسکورسيزی به اهميت داستان و قصه پردازی در سينمای هاليوود توجه کرده و از رائول والش نقل می کند که می گفت: « اگر داستانی نداشته باشيد در واقع هيچ چيز نداريد.»
به نظر اسکورسيزی برای فيلمساز هاليوودی، داستان سرايی، سرگرمی سازی و قصه پردازی بيشتر از نمايش واقعيت و مستند سازی اهميت داشته است. به همين دليل او در قالب ژانرهای مرسوم و متداول عمل کرده و قواعد، کليشه ها و فرمول های آن را پذيرفته است. اما فيلمسازان خلاق به زعم اسکورسيزی هرگز محدود به ژانرها و قواعد آن نبوده اند و همواره مرزهای آن را گسترش داده اند.
برای اسکورسيزی، جذاب ترين ژانرهای سينمای کلاسيک، ژانرهای بومی اند، يعنی ژانرهايی مثل وسترن، گنگستری و موزيکال که در سينمای آمريکا متولد شدند و در آنجا باليدند. خود می گويد: «اين ژانرها مرا به ياد موسيقی جاز می اندازند، آنها وارياسيون هايی لايتناهی و به شکلی فزاينده پيچيده را ميسر کردند و گاهی هم وارياسيون هايی نا به هنجار را.»
اسکورسيزی در وسترن های آنتونی مان و جان فورد رگه هايی از روان شناسی فرويد و رمان های روانکاوانه داستايفسکی را می بيند.
به اعتقاد او، باد باتيچر، گوهرعريان سينمای وسترن را کشف کرد، اما اين آرتورپن بود که در دهه پنجاه با تيرانداز چپ دست، اسطوره وسترن را زير سوال برد.

«کارگردان توهم ساز»
در فصل سوم، اسکورسيزی به دوران اوليه شکل گيری سينما برگشته و از تحول بيانی سينما و تبديل آن به يک زبان نو که عناصر گرامری خاص خود را داشت، سخن می گويد. اين که فيلم آمريکايی در ۱۹۱۵ با تولد يک ملت گريفيث متولد می شود. کسی که ابداع بسياری از تمهيدات و تکنيک های سينمايی را به او نسبت می دهند و ليليان گيش او را پدر فيلم خوانده است.
بخش مهمی از اين فصل به گريفيث و ديگر پيشگامان اوليه سينما مثل سيسيل ب دوميل، مورنائو و بورزيجی اختصاص دارد.
او نشان می دهد که چگونه فيلمسازان اوليه و کلاسيک سينمای آمريکا با کشف امکانات و قابليت های بيانی سينما، به روياهاو ذهنيات شاعرانه و خيال پردازانه خود عينيت بخشيدند: «ما همه بچه های ديويد وارک گريفيث و استنلی کوبريک هستيم.»

«کارگردان قاچاقچی»
فيلم های رده ب هيچ گاه در تاريخ سينما جدی گرفته نشد و در تحليل ها و بررسی های سينمايی آن گونه که می بايست، به حساب نيامد. در فصل چهارم، اسکورسيزی با تمرکز بر روی کارهای ژاک تورنور که عموما در رده فيلم های ب قرارگرفته، برآن است تا نشان دهد که اين گونه فيلم ها به دليل بودجه اندک، نظارت کمتری از سوی تهيه کننده هنگام ساخت آنها صورت می گرفت و بنابراين غالبا آزادتر و امکان تجربه و نوآوری در آنها بيشتر بود.
اسکورسيزی برای معرفی اين فيلمسازان از لفظ "قاچاقچی" استفاده می کند چرا که به نظر او آنها به يک معنا قاچاقچی شدند، کلک می زدند و يک جورهايی از زير بار محدوديت ها می گريختند.
اين فيلم ها دنيای تاريک و مرموزی بودند که احساس نا امنی ، اضطراب و دلهره را منتقل می کردند. برخی از اين فيلم سازان مثل ماکس افولس و فريتز لانگ که از شر فاشيسم گريخته و به آمريکا مهاجرت کردند، کاشف اين قلمروهای تازه و تاريک بودند.
در اين فصل اسکورسيزی دوباره به فيلم نوآر رجوع کرده و سعی می کند با کند و کاو در آثار فيلمسازانی چون لانگ، دلمر ديوز، رابرت آلدريچ و ساموئل فولر جنبه های آسيب پذير و سياه زندگی شهری آمريکايی را آشکار کند. به نظر او فيلم نوآر بيشتر سبکی آميخته از رئاليسم و اکسپرسيونيسم بود تا يک ژانر سينمايی مثل ژانر گنگستری.

«کارگردان شمايل شکن»
در فصل پنجم نيز اسکورسيزی از فيلمسازانی می گويد که به قواعد زيبايی شناختی مسلط هاليوود حمله کرده و به دنبال نوآوری و ايجاد تحول در فرم سينما بوده اند. آنها شورشيانی بودند که با سيستم فيلمسازی هاليوود مقابله می کردند و فرم های هنری را گسترش می دادند.
در اين ميان اورسون ولز بزرگترين و جوانترين شمايل شکن تاريخ سينما بود. جوانی 25 ساله که با نخستين فيلمش انقلابی در سينما به پا کرد.
کتاب اسکورسيزی با بحث در باره جان کاساوتيس، سينماگر شورشی نيويورکی و درام های روانشناختی اش مثل چهره ها و سايه ها به پايان می رسد. در پايان او توضيح می دهد که چون خود متعلق به فيلمسازان نسل پس از دهه شصت است، نمی تواند از درون آن نسل، کار کسانی را که همراه او فيلم ساختند، مورد قضاوت قرار دهد.

مازياراسلامی، ترجمه ای دقيق و روان از اين کتاب خواندنی ارائه کرده است. تنها نکته ای که تعجب هر خواننده ای را برمی انگيزد، تفاوت عنوان پشت جلد کتاب با عنوان درون کتاب است که با توجه به عنوان انگليسی کتاب A personal Journey with Martin Scorsese through American movies ،عنوان دوم، ترجمه دقيق تری است. کتاب هيچ توضيحی در اين مورد نمی دهد.

- پرویز جاهد
Pages
244
Release
October 24, 1997
ISBN 13
9789647514767

Rate this book!

Write a review?

loader