Join today and start reading your favorite books for Free!
Rate this book!
Write a review?
۱.یه بخش از داستان، اشارهای سریع داره به این که دقیقی خواست کار سرودن شاهنامه رو شروع کنه، ولی کشته شد و کار نیمه موند، و فردوسی کارش رو ادامه داد. حسرت خوردم که کاش محور کار رو میبرد روی همین مضمون. مرگ دقیقی طوسی، نیمهکاره موندن کار سرایش شاهنامه، و در نتیجه فضای نومیدی ایرانیها و سرکوبهای فاتحان بیگانه، و بعد جنگ فردوسی با خودش و تردیدها و ترسهاش، و با دیگران و جهالت و کارشکنیهاشون، و در نهایت تصمیم به سرودن شاهنامه و تموم کردن کار ناتمام دقیقی طوسی، به رغم همه چیز.هر چند نمیشه به نوی...
از نظر ادبی نسبتاً خوب و از نظر هنری نسبتاً ضعیف نقدی بر محتوا و فرم اثر دیباچه نوین شاهنامه چند ایراد اساسی داشت. نخست آنکه مانند تمام آثار بیضایی عرب ستیزی و اسلام ستیزی «بن مایه» آن بود و سعی داشت آن را به عنوان نوعی واقعیت تاریخی در فیلنامه قرار دهد. برای مثال فردوسی همواره از جانب دو شخصیت «دانشمند» و «مرد زشت رو» (!) که ظاهرا نماد فقیه و مقلد بودند تحت فشار بود و زندگانی بر او تباه شد، حال آنکه میدانیم قرن چهارم، یکی از دورانهای طلایی آزاد ایران پس از اسلام بود که اومانیستهایی مانند ابن مس...
بهرام بیضایی کسی است که شخصیتهای تاریخی و ادبی و اسطورهای این سرزمین را به حرف میآورد. انگار که روبهرویشان نشسته و به آنها گفته تعریف کنید من میشنوم. کاری که در دیباچه نوین شاهنامه به خوبی انجام داده، به حرف آوردن فردوسی است تا از چگونگی سرودن شاهنامه بگوید، از رنجی که در آن سی سال برده و تلاشی که برای سرپا نگه داشتن زبان و فرهنگ کرده است. هرچه بیشتر در وصف این کتاب بنویسم اضافه گویی است. بخوانید و لذت ببرید.
رئیس: آیا کسی از شما فردوسی را میشناسید؟ هه! - کسی که بداند و نشان ندهد سر به تیغ باخته. لب تر کنید! بگوئید مردی به این نام کجاست؟جمع گور را نشان میدهد. رئیس خشمگین دست به شمشیر میبرد.رئیس: شوخی با رایت سلطان؟برخی از جمع ترسان دستها بر سر مینهند و ویلهکنان گرد گور مینشینند. رئیس جا خورده و باور آورده، دهنه میگرداند و دور خود چرخی میزند و فریاد میکند.رئیس: اینجا! اینجا! (رو به سوگواران:) پس! کنار! پس! (رو به سواران:) این طرف! (رو به گور:) سرپیچی؟! (رو به سواران که میآیند) باز این کجان...
فیلمنامهای از بهرام بیضایی در شرح رنجی که فردوسی بزرگ برای نوشتن شاهنامه کشید. زبان ادبی و اشاره ها و استعارههای بدیع خاص استاد بیضایی اینجا هم همراه اثر است. البته واضح است که از جنبه تاریخی چندان قابل استناد نیست، به وضوح و بیش از حد عربستیزی در تمامی کار دیده میشود که نه تاریخ و نه خود شاهنامه آنرا تائید نمیکند. اما خواندنش را توصیه میکنم به کسانی که شاهنامه را دوست دارند و زبان نوشتاری استاد بیضایی را نیز.
در گذر میگردم و زبانها را نمیفهمم. گوئی بیگانه باشم یا جهان بیگانه. در کابوس زندگی میکنم یا خوابم، یا درست همین است و من در جای خود نیستم؟ تو را به هر که بخواهی سوگند با من به زبان خودم بگو!
صدای دختر: شبی مرگ به خانه ی ما آمد. پدر او را گفت دشمنی ات با من از چیست؟ گفت تو مرده های مرا زنده می کنی
تو میدانی کمال را پایانی نیست. همیشه داستانی هست که ناسروده میماند؛ و همیشه دفترهای دیگری هست که مییابند. کمال را پایانی نیست فردوسی.دیباچه نوین شاهنامه
اگر غم نان دارید، اگر غم خانواده دارید، اگر غم اجتماع بی رحم دارید، اگر غم عشق دارید، یه لطفی به خودتون بکنید و برای لحظه ای غمها رو کنار بذارید؛ شما میتونید این کار رو با یکی از شاهکارهای بهرام بیضایی انجام بدید."در خراسان شمشیر به سه زبان فرمان می دهد و به شش زبان خراج می گیرد؛ سهم سلطان و سهم خلیفه، سهم والی و سهم مذاهب."بیضایی تاریخ رو و ادبیات رو به طرز هولناکی میشناسه. و این شناخت کامل باعث شده که هر حرفی که میزنه در عین حال معاصر هم باشه. نمیره گیر بده به ملی گرایی؛ به پست مدرن؛ یا به چرن...
از بند بند داستان کاملا می شه عشق بی قید و شرط بیضایی رو به فردوسی حس کرد. قهرمان پروری که اینجا قهرمان داستان زندگی خودش می شه ودر این خلال برگی از تاریخ ایران رو هم شاهدیم. سال ۴۰۰ هجری، زمانی که «در خراسان شمشیر به سه زبان فرمان می دهد و به شش زبان خراج می گیرد.» و زبان دفتر والی و عامل عربیه، و بعد فردوسی. کسی که نام توسری خورده های ایران رو بهشون برمی گردونه و یک تنه جلوی طوفان می ایسته.
باز هم بهرام بیضایی تونست با شاهکاری اشک من رو دربیاره و مهم تر از اون، من رو به فکر واداره. دیباچه ی نوین شاهنامه، از اون کتاب هایی بود که آرام آرام خواندم چون دوست نداشتم تموم بشه. چون با واژه واژه ش زندگی کردم. با این که کتاب کم حجمیه اما بیضایی تونسته به خوبی زندگی فردوسی رو به تصویر بکشه. پیوندهایی که میان شاهنامه و تاریخ اساطیری با زندگی فردوسی برقرار می کرد فوق العاده بود. مانند همیشه باید بگم، صد حیف و دو صد افسوس که به جای ساخت و سرمایه گذاری بر روی چنین فیلم نامه هایی، جومونگ و مختار و...
دیباچه هم مثل اغلب فیلم نامه های بیضایی دو ویژگی دارد، یکی این که انتهای کار بسیار قوی تر، دلچسب تر و جمع و جور تر از ابتدای کار است. اما ویژگی دوم این است که باز هم باید فکر کرد اگر خود بیضایی این فیلم نامه را جلوی دوربین می برد، بی تردید بسیاری از آن بخش هایی که در نوشته سست اند، در صحنه آرایی و اجرا عیوبشان برطرف می شوند.دیباچه ی نوین یکی از کارهای نمایشی بیضایی ست که به راستی این افسوس را با خود می آورد که کاش امکان فیلم کردن آن را می داشت. بیضایی در زمینه ی ادبیات نمایشی ما اثر گذارترین قلم...
که هر کسی بر هنر سرافراز شد بی هنران بر خون وی دلیرند
با این کتاب گریه کردم ...
بهرام بیضایی در سال ۱۳۱۷ در تهران به دنیا آمد. خانوادهاش اهل کاشان و آنگونه که خود بیضایی نوشته در کار تعزیه بودند. او تحصیلات دانشگاهیش را در رشته ادبیات ناتمام گذاشت و در سال ۱۳۳۸ به استخدام اداره کل ثبت اسناد و املاک دماوند درآمدفعالیت سینمایی را با فیلمبرداری یک فیلم هشت میلیمتری چهار دقیقهای سیاه و سفید در سال ۱۳۴۱ آغاز کرد و سپس اولین فیلم بلندش «رگبار» را در سال ۱۳۵۱ ساخت. آخرین فیلمی که از او به نمایش عمومی درآمد سگ کشی (۱۳۸۰) بود که با استقبال گسترده منتقدان و مردم روبرو شدبهرام بیض...
یک پیش نیاز لازم داره .. به نام شاهنامه . بدون دوستن داستان های شاهنامه خیلی جذاب بنظر نمی رسه ... چون بیشتر نمایشنامه نا مفهموم باقی می مونه . به این کتاب نمره نمی دم چون قطعا یک نیست و پنج نمی تونم بدم چون خیلیش رو من متوجه نشدم . مابینش هم برای بیضایی خیلی معنی نداره ! فقط این که کاش این قلم بیظیر هیچ وقت از حرکت نایسته ... ( از دسته ی رویا های محال )
فردوسی شاهنامه رو سیصد چهارصد سال بعد از اسلام مینویسه. وقتی کتابو میخوندم باخودم فک کردم فردوسی با سوادی که داشته میتونسته قبای شیخ الاسلامی به تن کنه و نون بخوره چرا نکرده؟ فقر و سختی رو تحمل کرده و به خانواده اش تحمیل کرده... .... روایتی از زندگی یک انسان شریف
پدرم مرد و ازو جز خاک نماند.بنگر به دقیقی که نامش از لب نمی رود بدین هزار سرود.مرگ او را کار افتاد و این یک را نه_هرچند دشنه ای در پشتش_آری،همین!دانستم!این دقیقی بود که دشنه زد به مرگ.
فردوسی : در گذر می گردم و زبانها را نمی فهمم. گوئی بیگانه باشم یا جهان بیگانه. در کابوس زندگی می کنم یا خوابم، یا درست همین است و من در جای خود نیستم؟
خوب، اما مثلِ کارهای دیگهٔ استاد بیضایی من رو درگیرِ خودش نکرد.
هرچند تغییر مدام و زیاد صحنه ها برای من باعث میشد تمرکزم رو از دست بدم.. کاش میشد تبدیل تصویری چنین فیلمنامه ای رو دید..و....چه کشید فردوسی .. هیچ تصوری نداشتم..
والی: این بلقاسم در ما کج می نگرد. نمی بیند که ما به راستی خدمت می کنیم؟-نزدیک پل ویران.فردوسی: خدمت می کنید؛ آری، به کیسه هایتان!_در والی خانه؛ والی از تخت خشمگین بر می خیزد.والی: چه گفت؟فردوسی: بخورید، نه آن چندان که بترکید، بدزدید، نه آن چندان که زیر بارش پشت خویش بشکنید!
تنهایی های یک تاریخ
ایکاش کسی پیدا می شد و فیلمی از روی این کتاب می ساختگویا گفته اند هزینه ی ساخت این فیلم بالا استمقایسه کنید با هزینه ی ساخت سریال های تاریخی آبکی تلویزیون
متن این فیلمنامه مثل اغلب آثار بیضایی خواندنی و جذاب است اما بعید میدانم فیلمی که از این اثر ساخته بشود چیز دندان گیری از کار دربیاید.
«برخیز زندگی را زنده کنیم»!دیباچهی نوین شاهنامه از مرگ بزرگمردی میگوید که قدش خُرد است اما خِرَدش بیانتها...در اواسط فیلمنامه، همسایه به فردوسی میگوید: «به دعاخانه برو» و پاسخ میشنود: «جایی نمیروم که هر درد میرسدم از آنجاست»بیضایی عادت دارد که خواننده را میخکوب کند با کلمات و ریزبینیاش.فردوسی که از نظم کاخی بلند ساخته حالا تنش با باد و باران تنها مانده و دختری که زبان ندارد همراه اوست همچون آناهیتا که باد یا طوفان ارابهاش را میکِشند چرا که دختر، رختی سپید به تن دارد و کلامی نمیزند ت...
قبل از خود کتاب، راجع به خود تجربه فیلمنامهخوانی بگم. اون هم فیلمنامهای که فیلم نشده. به نظر من برخلاف تجربه سینما که کمتر با قوه خیال مخاطب سر و کار داره، فیلمنامهخوانی قوه خیال ر به پرواز درمیاره. تحریک قوه خیال البته در داستان و رمان هم وجود داره اما در فیلمنامه چون جزییات صحنه و حرکات دوربین هم وصف میشه تجربه خواندن را به کلی متفاوت میکنه. تو این تجربه به تعداد خوانندگان فیلمهای متفاوتی در ذهنشون ساخته میشه.بیضایی به واسطه تسلطش بر شاهنامه و تاریخی که از قرن چهار و پنج به دست ما رسیده به...
در این کتاب، شکسپیر ایران به سراغ خود خالق شاهنامه رفته و داستان خلق و شکل گیری شاهنامه و تمام سختی و دشواری های سراینده این شعر حماسی رو روایت می کنه. دهگان توس نشین که تنها باغ خودش رو تکه تکه می فروشه تا دستینه های داستان های کهن ایرانی رو خریداری کنه. در این سی سال حماسه ای خلق کرد که "قرآن عجم" نامش نهادند. قرآنی که با جان بخشی به زبان ایرانی، هویت و ریشه ایران رو جان دوباره بخشید. این فیلمنامه با مراسم دفن جنازه فردوسی آغاز میشه و بعد در سه روایت همزمان ادامه پیدا می کنه: داستان های باستان...
بعد از خوندن روایتهای بیضایی از آرش و ضحاک و جمشید، خوندن سرگذشت فردوسی از زبان بیضایی هم دل نشین بود. از عقب و جلو رفتنهای مداوم در زمان که بگذریم، خیلی ساده و سرراست هم روایت شده بود و دنبال کردنش راحت بود. دلنشین بود مثل همهی کارهای بیضایی که تا امروز خوندم و یقینن باز هم به سراغ بیضایی خواهم رفت.